سورناسورنا، تا این لحظه: 6 سال و 10 ماه و 5 روز سن داره

فرشته عاشقی، پسرم سورنا

واکسن یک سالگی

1397/4/3 14:04
نویسنده : مامان ساناز
1,078 بازدید
اشتراک گذاری

یک ساله مامان، الهی قربونت برم.

روزها چقدر سریع می گذره، انگار همین دیروز بود که برای اولین بار تو مونیتور اتاق خانم دکتر دیدمت. یه دره کوچولو بودی تو دلم، تند تند می تپیدی و حرکت میکردی.

ان شالله چشم بد ازت دور باشه، 120 ساله بشی پسرم شاد باشی و موفق، آرامش وجودم.

برای واکسنت مرخصی گرفتم، من از خونه راه افتادم به سمت انستیتو و بابایی و مامانی هم از خونه اومدن. ما توی مرکز بهداشت برات پرونده تشکیل نداده بودیم و به خاطر واکسن های مکمل پری ونار هم که سه دوره ای بود واکسن های عمومیت رو هم پیش دکتر خودت زدیم ولی دیگه کم کم متوجه شدیم که از دکتر و مطبش میترسی. گفتیم شاید به خاطر واکسنها باشه و چون دیگه آقا شدی و بیشتر متوجه میشی تصمیم گرفتیم از این به بعد واکسنهاتو در انستیتو پاستور بزنیم که خاطره بدی از مطب دکتر نداشته باشی.

بابایی تا جلو در اتاق واکسن پیشت بود و باهات بازی کرد ولی دیگه توی اتاق نیومد. منم دادمت بغل مامانی و خودم باهات بازی کردم تا خانم مسئول واکسنت رو زد تا واکسنت آماده بشه داشتم به مامانی راجع به فیلمی که برای واکسن زدن بچه ها دیده بودم میگفتم وقتی کار ما تموم شد. خانومی که واکسن شما رو زد گفت میشه اون فیلم رو ببینم و من هم با کمال میل بهش نشون دادم و خیلی هم خوشحال شدم که انقدر با انگیزه کار میکرد و براش مهم بود که بچه ها اذیت نشن.

تو دلم یه آفرین جانانه بهش گفتم وبعد پشیمون شدم که چرا بلند نگفتم تا بدونه کارش خیلی برای ما مامانا ارزشمنده.

پسرم یادت باشه که هرکاری که انجام میدی، هر شغل، حرفه و رشته ای رو که انتخاب میکنی، بهش عشق بورزی و همیشه به همه مخلوقات خدا توجه داشته باشی، اون موقع هست که در هرکاری بهترین میشی.

این هم از یک روز سخت دیگه که به یاری خدا به خیر گذشت.

الهی شکر.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)