سورناسورنا، تا این لحظه: 6 سال و 10 ماه و 3 روز سن داره

فرشته عاشقی، پسرم سورنا

مورنا

1398/7/15 9:34
نویسنده : مامان ساناز
162 بازدید
اشتراک گذاری

هر چی ازت اسمتو می پرسیدیم میگفتی من.

الان دقیقا یک هفته است که شدی مورنا.

عصری با هم ماست و چیپس میخوردیم هر چیپسی از دست من می افتاد زودی برمیداشتی میبردی میانداختی تو سطل بعدم که بر میگشتی به من نگاه میکردی و دستتو تکون میدادی و میگفتی اَه. بعد چند دقیقه هم ذوق میکردی میگفتی مامان مورنا آآه(یعنی تمیز کرد)

از اونجایی که مسئول کار با خردکن هستی هر وقت میخوام چیزی درست کنم میدویی میگی من من. دیشب پیازها رو که خرد کردی بابا داشت از روی کابینت می ذاشتت پایین، میخندیدی میگفتی بابا مورنا.

خلاصه که این روزا جواب اکثر چیزا شده مورنا. همش به این فکر میکنم که چقدر دلم برای این روزات تنگ میشه دلم میخواد زمان متوقف بشه یا یه دوربین تمام لحظه هامونو ثبت کنه تا بتونم دوباره مرورشون کنم. 

خیلی عاشقتم، من و بابا تمام تلاشمونو میکنیم که تو خوشبخت و خوشحال باشی مورنای نازنین ما.

پسندها (3)

نظرات (0)