سورناسورنا، تا این لحظه: 6 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره

فرشته عاشقی، پسرم سورنا

بابام -مامانم

1398/8/13 0:23
نویسنده : مامان ساناز
141 بازدید
اشتراک گذاری

بعد از داستان ی اضافه که اخر کلمات میذاشتی و هنوز که هنوز اون ی اضافه آخر اسم مامان و غزل مونده و ما همچنان آناسی و غزلی هستیم این روزا تمرین م مالکیت میکنی.

تو خونه راه میری میگی مامانم مامانم بابام بابام.

یا وقتی کارمون داری هم اینطوری صدامون میکنی، البته به جز ما ماژینم(ماشینم)، کشام(کفشام)هم ازت شنیدم.

خلاصه که با شیرین زبونیات دیوانمون کردی، هر چیزیو که میخوای منفی کنی همونو تکرار میکنی آخرش یه نه اضافه میکنی، میگیم سورنا بریم میگی: بریم نه.

می گم سورنا ممه بسه. میگی: بسه نه.

کلی صاحب اختیار و صاحب نظر شدی جلومون می ایستدی و با یه نه اضافه قدرت رای و اختیارتو اعلام میکنی. چند شب پیش کلی از این افعال منفی برای مامانی و بابایی بهم بافتی، هرچی میگفتن شما سریع جواب می دادی، مامانی و بابایی هم میخندیدن از این حاضر جوابیت و قربون صدقت میرفتن.

تنت سلامت گل پسرم و نگاه مهربان خدا مهمان تک تک لحظه هات.

پسندها (1)

نظرات (0)