سورناسورنا، تا این لحظه: 6 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره

فرشته عاشقی، پسرم سورنا

واکسن دوماهگی

1396/6/9 15:07
نویسنده : مامان ساناز
692 بازدید
اشتراک گذاری

واکسن دوماهگی رو با چند روز تاخیر بالاخره ششم شهریورماه زدیم.

مامان ساناز از چند روز قبل دلشوره عجیبی داشت آخه این اولین واکسن پسرکم بود. صبح با خاله سارا رفتیم مطب دکتر مصاحب، دکتر اول آقا پسری رو معاینه کرد و بعدهم راجع به واکسن مکمل توضیحاتی داد و بعد به خانوم پرستار گفت واکسن ها رو آماده کنه.

اول قطره خوراکی رو به پسرم دادن و بعدهم واکسن در ران راست که صدای جیغ سورنا بلند شد و تا اومدیم بلندش کنیم دکتر گفت نه اصلا بلندش نکنین که بدتر نفسش میره و همینجا رو تخت نازش کنید تا آروم شه من به سر سورنا دست کشیدم و تا پسرک جانم آروم شد واکسن مکمل رو هم دکتر در ران چپ زد و دوباره گریه سورنا بلند شد.

بعدش سری اومدیم خونه، من باغزل رفتم قطره استامینوفن و کمپرس سرد و گرم از داروخانه خریدم و برگشتم خونه.

هرچند پسرم خوش اخلاق بود اما یکباره شیون هایی میکرد که معلوم بود به خاطر درد پاهاشه و پای راستش رو اصلا تکون نمی داد.

بعد از ظهر مامان و بابا هم اومدن تا شب همه خونه سارا باشیم و مراقب سورنا. آقا سورنا شب کلی خنده و خوشحالی کرد با آهنگ لالایی چرا غزل براش می رقصید و سورنا با صدا می خندید و همه ما از خندش به خنده افتاده بودیم.

هر شش ساعت قطره استامینوفن پسرک رودادیم و کمپرس سردو وداغ هم مطابق با نظر دکتر انجام شد.

برای پاس  و شب اول من و مامانی رفتیم تو اتاق. قرار شد من تا 2 مواظب باشم و بعد مامانی تا چهار و بعد خاله بیاد و شیفت رو تحویل بگیره. 

ساعت هنوز دونشده بود که مامانی پا شد و گفت حالت سرماخوردگی داره و اومد بیرون که مبادا من و شما مریض بشیم و خاله اومد پیش ما خوابید صبح ما خواب بودیم مامانی و بابایی رفتن خونه.

ما تا چهارشنبه خونه خاله موندیم تا شما کاملا سرحال باشی و به خونه بریم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)