جشن چهل روزگی سورناجانم
بله، پسرک جانم چهل روزه شد.
با بابا مسعود قرار گذاشته بودیم که برای چهل روزگی سورنام یه جشن کوچیک برگزار کنیم و از زحمات خاله سارا و عمو احمد که این چهل روز حسابی اذیتشون کرده بودیم تشکر کنیم و همینطور عزیز فریده و مامانی و بابایی.
عکسای نازنین پسر هم با تمی که مد نظرمون (با سبیل و کلاه) در روز چهلم انداختیم، اما برگزاری جشن کمی عقب افتاد اول برنامه داشتیم یه جای خیلی خوب با موسیقی زنده رزرو کنیم ولی بابایی ناصر به خاطر سورناجونش نذاشت و این ماجرا با مسافرت مامانی و خاله و بعد هم واکسن و غیره و غیره به تعویق افتاد.
بالاخره جشن کوچولوی ما روز بیست و چهارم شهریورماه در حالی که چهل و پنج روز از چهل روزگی آقا پسر می گذشت برگزار شد.
کیک سورنا با عکس چهل روزگیش سفارش داده شد، عمو و احمد و بابا مسعود هم زحمت کباب های خوشمزه شام روکشیدن و تونستیم یک شب عالی و کنار عزیزانمون با خاطرات زیبا سپری کنیم.