سورناسورنا، تا این لحظه: 6 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره

فرشته عاشقی، پسرم سورنا

عسل خونه

1400/1/28 8:32
نویسنده : مامان ساناز
71 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز ظهر از خواب که بیدار شده بودی به خاله گفته بودی بریم تو حال خاله هم گفته بود فعلا زوده کم خوابیدی حالا بخواب به خاله گفته بودی ببین خاله یک کم منطقی باش.

عصرص خاله برام تعریف کرد ازت پرسیدم اینو از کجا یاد گرفتی گفتی از خودم و بعد بهم گفتی مامان میدونی منطقی یعنی چی گفتم یعنی چی گفتی یعنی آروم باش.

امروز مدل بچگیات انداخته بودمت رو دستم و تکونت میدادم بعد بردمت جلو آیینه و گفتم یه وقیتی اندازه دستام بودی الان دلم میگیره دیگه تو بغلم جا نمیشی گفتی مامان ناراحت نبش اینم بخشی از زندگیه.

گفت اینو کی گفته گفتی مامان دختر کفشدوزکی گفتم خوب چرا این حرف و زذه بود گفتی نمیدونم فقط یادمه گفت اینم بخشی از زندگیه.

شام براتو کتلت درست کردم بابا مسعود هی رمیخورو میگفت عجب کتلتی شده تا حالا کتلت به این خوشمزگی نخورده بودم شما هم میگفتی قربون دستات بشم مامان خیلی اومزه(خوشمزه) شده.

الهی همیشه سلامت باشی عسل مامان.

چشم و فکر بد ازت دور

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)