سورناسورنا، تا این لحظه: 6 سال و 10 ماه و 5 روز سن داره

فرشته عاشقی، پسرم سورنا

شرکت بابا مسعود

1396/6/27 18:42
نویسنده : مامان ساناز
896 بازدید
اشتراک گذاری

بابا مسعود برای امروز ناهار نبرده بود.

دایی بابا هم قرار بود بیاد خونمون و در انباری رو درست کنه تا کالسکه پسرم راحت تو انباری جاشه.

مامان به عزیز گفت که میخواد ناهار درست کنه و برای بابا ببریم شرکت. عزیز هم گفت من درست میکنم و تا آماده شه خبر میدم که راه بیافتید، ناهار که آماده شد ماهم اسنپ گرفتیم و رفتیم شرکت بابا.

 بابا و همکاراش ناهارخوری بودن و همه از دیدن ما کلی خوشحال شدن و خاله های مهربون آقا سورنا رو بغل کردن و مامان و بابا با آرامش ناهار خوردن. بعد از ناهار هم رفتیم واحد منابع انسانی و باتفاق عموها و خاله های مهربون عکس گرفتیم.

دیگه چون یه جورایی کار همه تعطیل شده بود بابا گفت ما برگردیم خونه و طبقه به طبقه که پایین اومدیم بابا سورنا رو میبرد و به همکاراش در واحدهای دیگه نشون میداد  همه کلی کیف میکردن.

پسندها (1)

نظرات (0)