حمام بازی
یکی از تفریحات آقا سورنای ما رفتن به حمامه.
تقریبا روزی یکی دوبار از مامان و بابا یا هرکسی که پیشش هست تقاضای حمام داره.
با پانتومیمِ لباس درآوردن و لیف زدن و سرشستن شروع میشه و بعد دستمونو میگیره و میبره جلو درب حمام و بعد هم انقدر بوسمون میکنه که مقاومتمونو از دست میدیم و باهاش میریم حمام.
دیگه تو حمام هم شعرخوانی و آ بازی و کف بازی داریم و گاهی هم شستن عروسک ها.
تازه بابا مسعود هر بار برای سورنا یک افکت جدید هم رو میکنه مثلا امروز از گل رزهای روی میز براش برده تو حمام و ریخته تو وانش.
خلاصه به آقا پسرم یه جوری تو حمام خوش میگذره که یه وقتایی بهش حق میدم انقدر حمام رفتن رو دوست داشته باش. البته خدارو صد هزار مرتبه شکر که تو این سالها مشکل کم آبی نداشتیم وگرنه که هربار میخواستیم ببریمش حمام باید بغض گلومونو میگرفت.
الهی همیشه لبهای قشنگت بخنده پسرکم.