حریم امن ما
یه چیزی بگم بد حیرون شدم. یه وقتا یه کاریی میکنی که به خدا من و بابا میمونیم باید چی کار کنیم. ولی این کار عجیب غریب برای من و بابا خیلی قابل تامل بود. هر چند قبلا هم نمونه هایی دیده بودیم ولی این یکی دیگه آخرش بود. دیشب سر بازیه پرسپولیس بامن وارد چالش شدی. گفتی پرسپولس برده گفتم نه پسرم با یک گل باخت گفتی نخیر برده گفتم نه نگاه کن باخته اما اشکال نداره همیشه که نمیشه ببره دیگه نذاشتی ادامه بدم و شروع کردی داد زدن و چند باری هم دستت اومد توی صورتم و حسابی عصبانیم کردی. دیگه صدای منم بلند شد و گفتم بر تو اتاقت . که شروع کردی گریه کردنو بعدم هرچند دقیقه یکبار با داد به من میگفتی پرسپولیس برده و باز دستت میومد سمتم . چند بارشو ت...