سورناسورنا، تا این لحظه: 6 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره

فرشته عاشقی، پسرم سورنا

اغاز سال تحصیلی1402-1403

1402/4/19 1:14
نویسنده : مامان ساناز
285 بازدید
اشتراک گذاری

خداروشکر که از مدرسه پیشرو نجات پیدا کردیم واقعا تحمل مدرسه با اون مدیر غیر مرتبطش که بیشتر شبیه نمایشگاه ماشین بود واسم غیر قابل تحمل شده بود. با تعریفای هستی جان از مامانای کلاس موسیقی و ارزیابی میدانی از مدرسه علوی، آزمون دادی و پذیرفته شدی و با اینکه هزینه و شهریه خیلی با سایر مدارس غیر انتفاعی متفاوت بود ولی ترجیح دادیم به خاطر برنامه های آموزشی و نزدیکی به خونه خاله همونجا ثبت نامت کنیم.

13 تیر جلسه معارفه کلاس سیب بود، بابا مسعود تو جلسه شرکت کرد و علاوه بر معرفی معلم کلاس و معلم زبان ، برنامه کلاس و روال آموزش و وسایلی که باید تهیه میکردیم رو هم گفته بودن.

برنامه تابستان 17 تیر تا 17 مرداد بود روزهای یکشنبه تا سه شنبه آموزش و چهرشنبه ها هم اردو.

یکشنبه که اولین روز مدرسه بود مرخصی گرفت و خودم همراهت اومدم خداروشکر که همه چی خوب پیش رفت، استرس داشتی اما جلو مدرسه با مارشال عکس گرفتی و بعد هم راحت خداحافظی کردی و رفتی برای جشن مدرسه.

نیم ساعتی دم مدرسه ایستادم و بعد برگشتم خونه به توصیه مدیر مدرسه برات یه ناهار خوشمزه درست کردم و دوباره اومدم جلو مدرسه.

سیستم تعطیلیتون از مدرسه خیلی جالب بود اولین نفر اسم شمارو صدا کردن و تقریبا آخرین نفر اومدی.

از مدرسه با هم رفتیم لوازم تحریری که نزدیک مدرسه بود و طبق لیستی که داده بودن خریدها رو انجام دادیم.

شب وقتی خوابیدی بیدار موندم و تمام وسایلتو بر چسب زدم و آماده کردم و چیدم جلو در و به خاله هم پیام دادم که صبح عمو احمد همه رو تحویل روابط عمومی مدرسه بده.

همون روز اولین رضایت نامه اردو رو م بهتون داده بودن و کلی تاکید کردی مامان یادتون نره امضا کنید باید فردا ببرم، رضایت نامه رو هم همراه با خوندن آیته الکرسی برات امضا کردم و گذاشتم توی کیفت.

دلت شاد و تنت سلامت پسر نازنینم.

پسندها (2)

نظرات (0)