سورناسورنا، تا این لحظه: 6 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره

فرشته عاشقی، پسرم سورنا

این نیز بگذرد

1402/5/2 13:14
نویسنده : مامان ساناز
140 بازدید
اشتراک گذاری

خیلی وقته دورو بر خودم رو خلوت کردم.

از شنیدن حرفهای پوچ... از اداهای اضافه... از آدمهای بیخودی...

و در ازاش حافظه ام رو تقویت کردم، سعی کردم جز به جز همه رفتارها، همه آدمها، همه اداها، همه حرفارو به خاطر بسپرم.

واسه روزش... روزایی که دیر و زود داره اما سوخت و سوز نداره، تو اونروزا اگر دلم خواست خودم میمونم واگر نخواستم میشم یکی مثل خود اونا.

زندگی هر روز برای آدم درسهای جدیدی داره.

آدمی که امروز هستی به خاطر تغییر جایگاه اجتماعیت، دانشی که بهت اضافه شده، شناختی که حاصل کردی با آدم روزها و سالهای پیش خیلی متفاوته.

و این تفاوت بهت کمک میکنه دیگه خیلی چیزها رو جدی نگیری.

من روزهای سخت زیادی رو گذروندم، روزهایی که حتی الانم که بهشون فکر میکنم گاهی خودم میمونم که چطور از پسشون براومدم، اما گذروندم و همه اون روزها از من آدم بهتری برای خودم ساخته.

این روزهای سخت هم میگذره، بابایی حالش خوب میشه و برمیگرده خونه.

لطف و نگاه هر روز خدا به من، عظمتی داره که کل بی مهری آدمها جلوش رنگ میبازه. 

پسرم، نازنینم از خدا میخوام همیشه کسانی در زندگیت حضور داشته باشن که مهر و محبتشون رو با تمام وجود حس کنی، از خدا میخوام آدمهای متظاهر سمی رو هیچوقت در مسیر زندگیت تجربه نکنی و همیشه بهترین و لذت بخش ترین روزها رو سپری کنی.

پسندها (3)

نظرات (1)

مامان پسملامامان پسملا
21 مرداد 02 23:57
دوست عزیزم متنت خیلی به دلم نشست ، با اجازت برداشتم