سورناسورنا، تا این لحظه: 6 سال و 10 ماه و 11 روز سن داره

فرشته عاشقی، پسرم سورنا

صدای قلب تو صدای زندگیست

 از آمدنت گیجم و مست و متحیر، تو فکر بکن برف ببارد عسلویه. قلبم داشت از سینه بیرون می‏زد برای شنیدن صدای قلبت. منم فقط اشک ریختم و شکر کردم به عظمت خدایی که فکر میکنم هنوز خیلی نمی شناسمش. تو شدی معجزه وجودم، حالا تو هستی،  در من... با من... می دانی چیست؟ صدای قلبت صدای زندگی است. معجزه وجودم، سلام. آفریدگار مهربانم، سپاس. امروز با خاله سارا و بابا مسعود رفتیم دکتر برای سونوگرافی تا از محل قرارگیریت و تشکیل قلبت مطمئن بشیم. من و خاله رفتیم داخل مطب، خانم دکتر گفت خداروشکر جاش خوبه و بعد روی مونیتور نشونمون داد یه ذره نقطه ای بودی که توی یک کیسه کوچولو تند تند این ور و اون ور میرفتی. بعد صدا...
13 آذر 1395

هدیه حضور

امروز چهل و ششمین ماهگرد حلقه هامون بود و مامان و بابا به اتفاق هم رفتن برای خرید و بابا یک نیم ست خوشگل برای حضور فرشته کوچولوی نازمون به مامان هدیه داد. که بمونه یادگاری از روزای قشنگمون.
10 آذر 1395

آغاز فصلی نو

 تو می آیی جان جانانم دلم اساراتی میخواهد از جنس تو مگر می‏شود یک نفر را ندیده و نشناخته انقدر دوست داشت مگر میشود انقدر زود عاشق شد عاشقی در یک نگاه و یک لحظه حالا برایم مفهوم دارد تو چه داری، نمیدانم! اما آمده ای که دنیایم را از نو بسازی آمده ای از دلم بهشت بسازی خوش آمدی معمار وجودم، خوش آمدی   مادر... راستش تا حالا فکر نمیکردم به زبان آوردن این کلمه انقدر سخت و سنگین باشه. مادر... حضورت مبارک فرشته خدا... همه چیز از یک تصمیم آغاز شد، تصمیم برای حضور فرشته ای از جانب خدا. روزهای سخت و پرکار ممیزی گذشت و بعد از یک مسافرت عالی شهریورماه و اندکی برو بیای دکتر، مهمان ما از راه ...
23 آبان 1395