سورناسورنا، تا این لحظه: 6 سال و 10 ماه و 23 روز سن داره

فرشته عاشقی، پسرم سورنا

مسابقه نقاشی

1399/8/10 23:47
نویسنده : مامان ساناز
162 بازدید
اشتراک گذاری

واقعا یه وقتایی باید کل کارامو تعطیل کنم و بشینم و فقط اینجا برات بنویسم. 

این قشنگترین خاطره ای که از روزهای کودکیت میمونه، هرکار که میکنی هر حرفی که میزنی فقط به خودم میگم یادم بمونه تا برات ثبتش کنم. علی الخصوص که این روزها انقدر بلا شدی که حجم شیرین کاری ها و شیرین زبانی هات خیلی بالاست و این کار منو خیلی سخت تر میکنه.

هفته پیش نماینده evc شرکت اعلام کرد که یک مسابقه نقاشی برای بچه های 4 تا 10 سال تدارک دیدن و قرار شد تا یکشنبه همه نقاشی ها رو بیارن، البته گفتن بچه های سه سال به بالا هم اگر دوست داشتن میتونن نقاشی بفرستن و قرار شد از بین نقاشی ها انتخاب کنند و جایزه اش رو هم تا شب عید (یعنی دوشنبه شب)که میلاد حضرت رسول هست بدن تا بچه ها که این روزها تو قرنطینه هستند و خیلی فضایی برای شادی و خوشحالی ندارند شاد بشن.

وقتی بهت موضوع نقاشی رو گفتم خیلی خوشحال شدی، گفتم حالا بهش فکر کن ببین چه چیزایی میخوای بکشی.

فردا شب موقع خواب ازت پرسیدم به موضوع نقاشی فکر کردی، گقتی بله میخوام ماسک بکشم، دستکش بکشم، الکل بکشم، شیر آب بکشم، مایع دستشویی بکشم دستامو بکشم گفتم آفرین خیلی خوبه گفتی مامان مثل کتاب سورنا.

فهمیدم چیزایی که داری میگی مربوط به کتاب داستانی که برات خوندم(نقشه های سورنا برای مبارزه با کرونا)

گفتم باشه فردا هم خونه خاله تمرین کن و جمعه که خونم باهم نقاشی رو میکشیم.

فرداشبش تو دفترت تمرینی برام نقاشی کردی تمام چیزایی که گفته بودی کشیدی و تصویر سازیت خیلی عالی بود.

جمعه بعدازظهر بساطمون رو پهن کردیم که نقاشی کنیم اصلا همکاری نکردی، آخرش به این نتیجه رسیدیم که من نقاشی کنم و شما رنگ آمیزی ولی بازم سر رنگ کردن کلی ادا درآوردی و آخر هم زدی زیر گریه که من خستم.

گفتم باشه راست میگی امروز چون بیرونم بودیم خیلی خسته شدیم بذاریمش برای فردا ولی قول بده فردا با روحیه و نشاط بیای و یه رنگ آمیزی خوشگل انجام بدی.

بگذریم که با هر ناله و ادای شما، حال بابا مسعود بد میشد و غر میزد به من که زورش نکن.

امروز صبح خاله بهت گفته بود برو کتابتو بیار باهم رنگ آمیزی کنیم گفته بودی نه باید عصری با مامانم نقاشی بکشم.

خلاصه کل روز رو به خمیر بازی گذرونده بودی.

عصرم تو ماشین کلی مکالمه با بابا داشتی و با ترفندهای مخصوص به خودت قرار گذاشته بودین اول فوتبال بازی کنید و بعد نقاشی بکشی.

چون خونه حسابی بهم ریخته بود و به خاطر چند ساعت طبیعت گردی دیروز کلی لباس شسته بودم، زودتر مرخصی گرفتم اومد خونه تا کارمو انجام بدم که وقتی میرسی بشینیم سر نقاشی.

از وقتی رسیدم نان استاپ کار کردم و دقیقا لحظه ای که با بابا رسیدی کارم تموم شده بود. 

به محض اینکه اومدی تو گفتی مامان لباس پرسپولیسم کجاست تا چشام گرد شد بابا گفت قول داده یه دست فوتبال بازی کنیم  و بعد نقاشی بکشیم. سریع لباس عوض کردی و با بابا فوتبال بازی کردی دیگه بعدش بابا سریع رفت میز و وسایل نقاشیتو آورد، برات چندتا طرح پرینت گرفته بودم که رنگ آمیزی کنی، خلاصه با همفکری بابا دوتاشو انتخاب کردیم که رنگ آمیزی کنی ...

هر یه نقطه ای که رنگ میزدی یا میگفتی پام یا میگفتی دستم یا بغض میکردی یا میگفتی حالا وقته مینی فوتباله یا میگفتی خمیر بازی یعنی دیگه قشنگ داشتم از دستت سکته میکردم و بابا مسعودم طبق معمول میگفت حرص نخور با آرامش نباید بهش زور بگیم.

آخرش گفتم سورنا ازت خواهش میکنم جمعش کن نمیخواد مسابقه شرکت کنی بازم گریه که نه من میخوام شرکت کنم یعنی از ساعت 8 تا 9 جون منو به لبم رسوندی تا دوتا برگه رنگ کردی اونم بابا به عمو مسعود و عمو حسن زنگ زده تا در رقابت با کیان و محمد ایلیا قرار بگیری و نقاشی کنی. دیگه برگه دوم رو انقدر به بابا غر زدم که اون باعث شده سر درس نشینی و همش فکر بازی باشی، اعصابمم نکشید و رفتم تو اتاق و با بابا رنگ کردید. بگذریم که وسطش دوتا زنگ تفریحم رفتی...

بعدم که از اتاق اومدم بیرون آوردی رنگ آمیزیتو بهم نشون دادی گفتی مامان خوب شد، گفتم بله عالی شده بوست کردم و گفتم امیدوارم برنده بشی.

شما هم شب حسابی از خجالتم دراومدی و رفتی تو بغل بابا مسعود خوابیدی و بعد از چند دقیقه هم گفتی بابا جایزه داری بابا گفت جایزم چیه گفتی یه بوس و بعدم بابا رو بوس کردی گفتم من چی من جایزه ندارم گفتی نه.

چند دقیقه که گذشت گفتی مامانم تو هم جایزه داری، گفتم جایزم چیه گفتی یه دستکش که دستت کنی ظرفارو بشوری...

دیگه بابا مسعود زد زیر خنده و من همچنان در افق...

یعنی اینو از کجاآوردی نمیدونم...

خلاصه حاصل دو روز حرص خوردن ما شدن این دو صفحه رنگ آمیزی...

الهی که من فدات بشم، الهی همیشه تنت سلامت و دلت شاد باشه و بهترین ها قسمتت.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)