لالایی های بابا مسعود
بابا مسعود که طبع شاعری داره امروز به خاطر نگهداری از آقا پسر حسابی سر ذوق اومد و براش دوتا لالایی سرود.
پسرگلم، بابا قبلا برای مامان سانازم از این کارها کرده، منم برای خودم یه شعر زیبا دارم که شروع هربیتش با حروف اسمم هست، من که عاشق شعرم هستم و خیلی بابارو به خاطر ذوق و سلیقش تحسین می کنم.
امیدوارم شما پسر خوبم هم از لالایی هایی که باباواست گفته خوشت بیاد و وقتی بزرگتر شدی خاطرات خوبی رو بیادت بیاره.
لالایی 1:
سورنا عشق باباشه
هیشکی مثل اون نباشه
سورنا می خواد بخوابه
تو اتاق کسی نباشه
سورنا عمر باباشه
الهی که زنده باشه
سورنا رو پای بابا
از چیزی غمت نباشه
سورنا خیلی عزیزه
با دماغ ریزه میزه
سورنا با چشم طوسیش
چقده اطفار میریزه
سورنا که خیلی نازه
خدا هم واسش بیداره
سورنا تو دست مامان
از چیزی که ترس نداره
لالایی 2:
سورنا اومد امروز خونه
بابایی دیگه پیشش می مونه
سورنای ما یکی یه دونست
به باغچه ی ما گل گلخونست
خوابش میاد بیدار می مونه
دلش نمی خواد تنها بمونه
مامان و بابا دوسش دارن
خدا خودش خوب می دونه
خدا خودش خوب می دونه