جلسه چهارم کلاس موسیقی
جلسه چهارم کلاس موسیقی زحمت کلاس امروزت هم با خاله سارای مهربون بود، وقتی خاله کاری رو قبول میکنه من دیگه خیالم راحته راحته که به هترین وجه ممکن انجام میشه.
فقط این روزا چون آمار کرونا خوب نیست و مرتب بابایی برامون پیامهای ایمنی داره یواشکی و بدون اینکه بابایی بدونه میری کلاسه.
خاله قبلش به بابایی زنگ میزنه و میگه سورنا داره میخوابه و بعدم که میارتت خونه من زنک میزنم و میگم سارا با غزل داشت میرفت بیرون سورنا رو زودتر آورد داد. خلاصه آسمون و زمین و بهم میبافیم تا شما بری کلاس موسیقی.
امروز تو کلاس ریتم دست(7) میز- دست(7) رو تمرین کردید ولی غزل از دستت حسابی عصبانی بود و گفت اصلا حواسش به کلاس نبوده و مدام با مضراباش میکشیده روی خاک.
شما هم منکر که نخیر غزلم داشتم گوش میدادم.
غزل هم تهدید که اینجوری باشی دیگه نمیبریمت کلاس.
من و خاله اینجور وقتا بین شما و غزل خانوم یکی درمیون میگیم سورنا - غزل تا بالاخره یکی کوتاه بیاد و ختم بخیر بشه.
الهی که همیشه شاد و سلامت باشید عزیزای دل من.
