سورناسورنا، تا این لحظه: 6 سال و 10 ماه و 16 روز سن داره

فرشته عاشقی، پسرم سورنا

جلسه ششم کلاس موسیقی

1400/6/8 22:32
نویسنده : مامان ساناز
187 بازدید
اشتراک گذاری

امروز مرخصی گرفته بودم که بعد از چند وقتی که از شروع کلاست میگذره بیام ببینم چه خبره.

از صبح قرار بود کلی باهم وقت بگذرونیم ولی به خاطر ارسال اولین پارت واکسن به شرکت، مدام پای تلفن بودم و اصلا نفهمیدم چطوری ساعت شد سه بعد از ظهر.

قبل از اینکه آماده بشیم به عزیز هم گفتیم که اگر کاری نداره با ما بیاد چون معمولا اونجا جای پارک نیست و ممکن بود کلاست دیر شه.

تا رسیدیم و شما با عزیز راهی کلاس شدی، یه ماشینم رفت و من تونستم جاش پارک کنم و تا کلاست شروع نشده بود بیام.

از اونجایی که خاله بهم گفته بود هفته های پیش خیلی از سرکلاس بلند میشدی و میرفتی پیش خاله و غزل، بعد از اینکه سرجات نشدی با عزیز رفتیم سرباغ نشستیم که دیگه نیای.

اما بازم تا آخر کلاس دو سه باری اومدی و رفتی، کلی راه میدویدی میاومدی پیشم و بعدم میگفتی مامان دوست دارم و میرفتی.

امروز با ارغوان جون چند تا ساز مختلف رو امتحان کردید و بعدم تمرین ریتم روی لیوان داشتید.

همیشه آخر کلاس تمرین سازهای مختلف دارید تا با صداشون آشنا بشید، امروز ارغوان جون با گیتار براتون یه آهنگ زد و گفت بچه میدونید این آهنگ برای کدوم قاره است یکی گفت کانادا ارغوان گفت نه، بعد شما گفتی من بگم مال آفریقاست ارغوان هم گفت آفرین سورنا درست گفتی.

من دیگه از خنده مرده بودم، آخه نمیدونم چه علاقه عجیبی به تیم فوتبال آفریقا داری خیلی ازت شنیدم که وقتی فوتبال بازی میکنی میگی من ایران بعد به بابایی میگی شما آفریقا.

اونروزم بر همین اساس گفتی آفریق شانسی درست دراومد.

پیش خودم گفتم الان ارغوان فکر میکنه چقدر شما موسیقی های مختلف گوش میدی که اینطوری تفاوت موسیقی هر کشور و قاره رو میدونی.

چشم و فکر بد ازت دور و نگاه مهربان خدا مهمان تک تک لحظه هات.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)