سورناسورنا، تا این لحظه: 6 سال و 10 ماه و 16 روز سن داره

فرشته عاشقی، پسرم سورنا

جلسه هفتم کلاس موسیقی

1400/6/15 23:38
نویسنده : مامان ساناز
224 بازدید
اشتراک گذاری

امروز چون خاله و غزل کار داشتند و پیش مامانی و بابایی بودی قرار شد بابا مسعود بیاد و ببردت کلاس.

ساعت 3.5 بابا اومده بود دنبالت و با هم رفته بودید.

امروز تو کلاس بهتون ضرب زدن صدای حیوانات رو یاد داده بودن و ارغوان جون هم تمرینشو فرستاده بود تا تو خونه تمرین کنید و برای جلسه بعد آماده بشید.

از کلاس که اومدید از بابا پرسیدم چی شد و کلاس چطور بود و بابا مسعود هم مثل همیشه شروع کرد از شما تعریف کردن فقط من نمیدونم واقعا وقتی با بابایی انقدر خوبی و یا اینکه دید من و بابا و خیلی فرق داره.

چند هفته پیش سر تمرین موسیقی یه چالش چند ساعته داشتیم. همش دوست داری فقط و فقط بازی کنی.

تا بهت میگم بشین سر تمرین یا همه جات درد میگیره یا خسته ای، یا میگی اول این کارو کنم بعد، اون شب دیگه ولت نکردم و گفتم تا تمرین نکنی و درست نزنی نمیتونی بخوابی، خلاصه از یه طرف گریه شما و از یک طرف بغض و اشکهای پنهانی بابا مسعود برای اینکه شما داری اذیت میشی بالاخره ساعت 12 شب بود که این پروسه تموم شد.

یعنی به آموزش شما که میرسه من مستاصلترینم، شب موقع خواب تمام قلبم میسوخت، کاش این کرونای لعنتی تموم بشه تا بری مهدو یه چیزایی رو انجا یادبگیری.

تنت سلامت و دلت شاد گل پسرم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)