انتخاب های خوب

راستش دیشب خیلی خیلی خوشحال بودم، دیروز آخرین جلسه کلاس آی لاو مت بود چون  پک کلاس رو نبرده بودی از صفحات کتاب عکس گرفتم و برای غزل فرستادم و سرکلاس تو گوشی غزل همه تمرینهارو انجام داده بودی.

وقتی با بابا اومدی خونه دیدم غزل پیام داده که تو کتابت هم انجام بدی، گفتم سورنا باید این تمرینارو تو کتاب بنویسی گفتی اول میخوام فوتبال بازی کنم و بعد از فوتبال بابا رفت خرید و شما هم خودت رفتی کتابتو آوردی و دقیقا 10 صفحه تمرین رو انجام دادی تازه با ذوق و رغبت، بدون بداخلاقی و غرزدن و بعدشم بهم گفتی مامان کلاسم تموم شده گفتم بله.

گفتی میشه بازم ثت بمانم (ثبت نام) کنید گفتم باشه بابا اومد بهش میگیم.

بعد گفتم ارغوان جون هم برات تمرین فرستاده سریع رفتی بلز و آوردی و با بار اول دیدن خوشگل زدی بعد خواستی چندتا از ردیف هارو  برات دربیارم و شروع کردی آهنگ زدن، به دستات که نگاه میکردم کاملا داشتی هر مدلی رو که ارغوان یاد داده بود استفاده میکردی.

چندروز پیش هم بهم گفتی مامان برام لیوان کاغذی بیار میخوام دست چاچاچا تمرین کنم. یا وقتی موسیقی پخش میشه با انگشتات یا حرکت سرت ریتمشو میگیری و اینا همه نشون میده ارغوان عزیز خیلی موفق بوده.

هر چند اوایل هر کدوم از این کلاسا، من با ناآگاهی برای انجام تمرینا احتمالا اذیتت کردم اما خداروشکر میکنم که منو از رو بردی و بعدم با دوره های آموزشی والد پروری که دارم میگذرونم کم کم یاد میگیرم چی کارکنم و الان نتیجه این شده که هم کلاسات و هم مربیاتو خیلی دوست داری.

سر کلاس ریاضی انقدر خوبی و با علاقه کار میکنی که وقتی یه جلسه نبودی مربیت بهم پیام داد که نگران سورنا شدم منم توضیح دادم چرا نتونستی تو کلاس شرکت کنی و برای اینکه با کلاس هماهنگ باشی تو یه ویدئو کارای جلسه قبل رو توضیح داد و برات فرستاد تا کارای کتابت رو انجام بدی.

باز مثل همیشه دست خاله سارای مهربون درد نکنه که تمام قد کنار انتخابم ایستاد هر چند ممکنه خوشایندش نباشه و یا سلیقه اش با من هماهنگ نباشه اما الان ترم دومی که هر هفته میبردت کلاس موسیقی و غزل خانوم هم مسئولیت کلاس ریاضیتو به عهده داره و روزای کلاس تمام مدت کنارت میشینه تا آنلاین از کلاست بهره ببری.

الهی شکرت، جسم و روانت سلامت پسر عزیزم، نگاه مهربون خدا مهمان تک تک لحظه هات.