سورناسورنا، تا این لحظه: 6 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره

فرشته عاشقی، پسرم سورنا

ویزیت پزشک

1398/6/26 23:47
نویسنده : مامان ساناز
126 بازدید
اشتراک گذاری

چند هفته ای بود که تصمیم داشتم برای چکاپ ببرمت پیش دکتر اما همش تنبلی میکردم امروز از صبح خاله سارا در پی مکالماتی که با خاله زهرا داشت پیگیر شد که حتما ببرمت دکتر و راجع به ویتامینات سوال کنم، هرچند قبل از 2 سالگی همه اینهارو از دکتر پرسیده بودم اما برای راحت شدن خیال خودم و خاله و مامانی و بابایی که اوناهم از صبح پیگیر بودن به بابا مسعود گفتم بیاد تا ببریمت دکتر.

بابا که اومد از همون خونه خاله رفتیم سمت مطب دکتر، من و بابا همیشه سعی میکنیم آخر وقت بریم که خیلی کوچولوی مریض اونجا نباشه اما این دفعه با اینکه ساعت 7.5 رسیدیم بازم کلی مریض نشسته بود. البته شما که خیلی دوست داری با نی نی ها بازی کنی یکی یکی سراغ همشون میرفتی، من و باباهم کلی خوشم میومد از این مدل ارتباط برقرار کردنت.

اما یکم گذشت به خاطر یک نی نی آبله مرغونی و یک نی نی که سرماخوردگی شدیدی داشت با بابا رفتید بیرون.

نوبت ما که شد صداتون کردم از قبل کلی ذوق داشتی برای دیدن دکتر و آدامس گرفتن. از اتاق دکتر که رفتیم دستتو گذاشتی رو سینت و با سر تکون دادن به دکتر سلام کردی، دکترم که داشت با تلفن حرف میزد بهت میخندید که انقد خوشگل سلام میکردی.

 تلفن دکتر که تموم شد و نشوندیمت رو تخت همه قول و قرارمون یادت رفت، زدی زیر گریه، دکتر سریع معاینت کرد و بعد هم بهت آدامس داد و دیگه آروم شدی و ماهم سوالامونو از دکتر پرسیدیم.

دکتر گفت دیگه به ویتامین و آهن نیاز نیست.

شیر پاستوریزه ممنوعه و شیر خشک جونیور پلاس برات نوشت.

و به اصرار ما برای چکاپ آزمایش خون هم نوشت و گفت میتونیم چشم پزشکی، ارتوپد و پوست هم ببریمت.

البته تشخیص داد یه کوچولو سرماخوردگی هم داری و باید روزی سه بار 3 سی سی پلاژین بخوری.

قد آقا سورنا:89 سانتی متر

وزن آقا سورنا: 12/300 کیلوگرم

 از مطب که اومدیم بیرون بابا گفت نرو سمت ماشین بریم شام بخوریم. باهم رفتیم رستوران اقدسیه که کنار مطب دکتر و شام رو هم خوریدم و بعد اومدیم خونه، اما هنوز کلی کار داریم برای مشهد هنوز هیچی آماده نکردیم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)