سورناسورنا، تا این لحظه: 6 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره

فرشته عاشقی، پسرم سورنا

دندون درد

1399/3/16 19:38
نویسنده : مامان ساناز
115 بازدید
اشتراک گذاری

یعنی تازه میفهمم وقتی میگن پدر و مادر حاضرن بمیرن ولی بچشون تب نکنه یعنی چی؟

سه شنبه با آقای ناصری اومدم دنبالت، وقتی نشستیم تو ماشین گفتم فرشته برات چی آورده بود امروز؟ گفتی: تیت(کیک) ولی دندوم درد می ترد(می کرد) نتونستم دهنمو باز تنم(کنم) بخورمش.

بعدم که رسیدیم خونه چیزی نخوردی.

چندبارم که بوست کردم گفتی دندونم درد میکنه منو ببر دندونپزشکی.

اولش فک کردم چون این چند وقت خاله زیاد از دندونپزشکی حرف زده اینارو میگی. شب موقع شام خوردن هم غذا رو می ذاشتی یه سمت دهنت و کج کج می جویدی بعدم گفتی دندونم درد میکنه و دیگه نخوردی، چهارشنبه صبح هر کاری کردم صبحانه نخوردی، سرناهارم تا قاشق می آوردم سمتت گریه میکردی بابا هم میگفت گرسنه است ولی نمیتونه بخوره، دیگه داشتم بیهوش میشدم از فشار عصبی که بهم وارد شده بود تمام خون جمع شده بود تو سرم و جلو چشمام سیاه میشد از دیشب تا حالا هیچی نخورده بودی همش می ترسیدم ضعف کنی.

همش میترسیدم مثل بابامسعود که دو هفته است درگیر آفت دهانه دهنت آفت زده باشه یا واقعا دندونت خراب شده باشه. دیگه به توصیه بابا اصرارت نکردم غذا بخوری، عصری تا بیدار شدی به بهانه مبارزه با کیان یک موز خوردی و دا من یک کم آروم گرفت برای شام هم خودت بهم گفتی برام استابولی درست کن منم استقبال کردم با آب ماهیچه برات استامبولی پختم و خدارووشکر خوبم خوردی.

شب که خوابیدی با چراغ قوه دندونا و لثه تو چک کردم و خداروشکر آفتی ندیدم و خیالم راحت شد.

فکر کنم لثه هات به خاطر مسواک زدن حساس شده بود چون چند روز پیش که باهام حرف میزدی دیدم دندونای کنار نیشت زرد شده وسریع بهت گفتم بریم مسواک بزنیم و خودم برات مسواک زدم و وقتی دندوناتو میشستیم لثه ات یک کم خون اومد و بعدش شبم که دوباره مسواک زدی گفتی آروم بزنم دردم نیاد.

ان شالله که همین باشه و مشکلی برای دندونات پیش نیومده باشه پسرم.

امروزم برای ناهار برات ماکارونی درست کردم و خداروشکر خوب خوب خوردی و من خیالم راحت تر شد.

الهی شکر، خدایا مراقب پسرم باش و از چشم و فکر بد دور نگهش دار.

الهی آمین.

پسندها (1)

نظرات (1)

🥀نوزیتا🥀🥀نوزیتا🥀
18 خرداد 99 5:43
امین
خدا حفظشون کنه
مامان ساناز
پاسخ
ممنونم از مهربانیتون