سورناسورنا، تا این لحظه: 6 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره

فرشته عاشقی، پسرم سورنا

هفتمین سالگرد ازدواج

1399/3/18 12:59
نویسنده : مامان ساناز
190 بازدید
اشتراک گذاری

دیشب هفتمین سالگرد ازدواج من و بابا بود.

مامانی مریم و بابایی از جمعه شب اومدن خونه ما که دوهفته ای پیش شما بمونن تا غزل خانوم بتونه امتحاناتشو که به خاطر کرونا کرونا غیرحضوری و آنلاین هست با آرامش بیشتری سپری کنه.

شنبه 17 خرداد سالگرد ازدواجمون بود بابا مسعود بایک سبد گل زیبا در خونه رو بازکرد و سالگرد ازدواجمون تبریک گفت.

مامانی و بابایی هم به هردومون تبریک گفتن و آرزوی خوشبختی کردن.

بابا مسعود یک عطر برای مامان ساناز خریده بود و یک هدیه خیلی زیبا.

مامان سانازم یک عطر برای بابا هدیه خریده بود و یک هدیه خاص برای روز ازدواجمون که هنوز آماده نشده و به دستم نرسیده ولی یک هدیه ماندگار برای یادآوری همیشه عشقمون و این روزه عزیز.

بابا مسعود گفت شام بریم رستوران ولی بهش یادآوری کردم که کرونا هنوز نرفته و برای همین شام از بیرون سفارش دادیم و با انجام اقدامات ایمنی بر روش تو خونه و با آرامش غذا خوردیم.

عزیز فریده هم که سفر بود امروز صبح به مامان و بابا زنگ زد و به هردومون تبریک گفت و گفت دیشب تا برگشته و به گوشیش دسترسی داشته دیروقت بوده و برای اینکه ما اذیت نشیم تماس نگرفته، منم تشکر کردم که به یادمون بوده.

نمیدونم چرا زمان داره انقدر به سرعت میگذره، این عقربه ها چی از زندگی ما میخوان که انقدر سریع در حرکتتند و میخوان مارو با این سرعت به کجا برسونند، باورم نمیشه 7 سال از ازدواجمون گذشته، شاید این مناسبتها تلنگری میشه که به یادبیاریم خیلی زود دیر میشه...

الهی همیشه شاد و سلامت کنارهم باشیم و از ثمره زندگیمون بینهایت لذت ببریم.

خدارو هزاران بار شکر که دارمتون.

پسندها (1)

نظرات (1)

𝙃𝙖𝙧𝙪ഒ𝙃𝙖𝙧𝙪ഒ
20 خرداد 99 15:55
سالگرد ازدواج تون مبارک خاله جان🎂😍😍💫🎉