سورناسورنا، تا این لحظه: 6 سال و 10 ماه و 16 روز سن داره

فرشته عاشقی، پسرم سورنا

چالش مدرسه

1400/12/3 12:30
نویسنده : مامان ساناز
240 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز جلسه پنجم ترم 3 کلاس موسیقیت بود. چون برای کاری اومده بوده بودم تهران زودتر رسیدم خونه و گفتم خاله بیارتت خونه تا ببرمت کلاس موسیقی، دو هفته بود که به خاطر اوج گرفتن اومیکرون کلاس نمیرفتی.

اما هفته پیش ارغون جون تو گروه اعلام کرد که دیگه غیبت نکنید چون دورباره کلاسها رو در فضای باز اجرا میکنن و چون وارد مبحث نت ها شدید هر جلسه که غیبت میکنید عقب میمونید.

خلاصه مخفیانه از بابایی بردمت کلاس، به خاله سارا و بابا مسعود هم سپردیم اطلاعات درز نکنه. چون زود رسیدیم یک کم تو باغ بازی کردی و بعدهم کلاست شروع شد.

منم تو محوطه نشسته بودم که کم کم بقیه مادرها هم اومدن و حرف از مدرسه و پیش دبستانی شد و همه میگفتن پیش ثبت نام کردن و آزمون ورودی دادن وای... یعنی از دیشبم مخم داره سوت میکشه من برات پیش ثبت نام  مهد انجام داده بودم پیش خودم میگفتم چند ماه میری و من هم بها و تابستون سر فرصت میگردم مدرسه پیدا میکنم  دیگه خبر نداشتم انقدر زودتر باید اقدام کنم فقط اسم مدرسه هایی که میشنیدمو یادداشت میکردم تا بعدا برم سراغشون.

امروز از صبح چند تا مدرسه که اسم و رسمی داشتن پیش ثبت نام انجام دادم تا بریم ببینیمشون و دستمون بیاد فضای مدرسه ها چطوره اما تقریبا همشون از ما دورن. البته که انتخاب مدرسه ات تا حد زیادی به محل کار من و بابا هم مرتبط میشه تو زمانی که داریم باید یه تعداد مدرسه رو ببینیم و بعد از مشخص شدن محل کار من تصمیم بگیریم که کچا ثبت نامت کنیم.

الهی آنچه برات خیر هست اتفاق بیافته و این مسیر تازه برات پر از خیر و برکت پیش بره.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)