سورناسورنا، تا این لحظه: 6 سال و 10 ماه و 16 روز سن داره

فرشته عاشقی، پسرم سورنا

آتلیه عکاسی 1

از اونجایی که شاهزاده من 10 روزی زودتر از موعد به دنیا اومد، هرچقدر مامان ساناز اصرار کرد که برای گرفتن عکسهای نوزادی تا قبل از 15 روز بریم آتلیه بابا مسعود قبول نکرد. روزها همینطور سپری شد و مامان در حسرت عکس نوزادی. بالاخره تونستم با یک آتلیه که کاهاشو تو اینستاگرام دیده بودم برای گرفتن عکس های مدل نوزادی البته به شرط اینکه نفس خان خوب بخوابه و اذیت نکنه هماهنگ کنم. چهارشنبه 15 شهریور وقت داشتیم با خاله جون سورناگلی رو حمام کردیم تا آقا پسری خوب بخوابه. به اتفاق خاله و غزل اسنپ گرفتیم و رفتیم آتلیه اما آقا پسری برعکس همیشه که بعد از حمام چند ساعت عمیق می خوابید بیدار موند وشروع کرد در و دیوار رو نگاه کردن و اصلا همکاری نکرد. ...
15 شهريور 1396

آویز موزیکال

امروز سورنا گلی مامان برای تنوع در بازی و سرگرمی رفت توی تخت خوابش و مامان آویز موزیکال تختشو براش روشن کرد و پسر جانم حسابی ذوق کرد و بازی کرد،اون چشمای گرد و درشت و سراسر تجب به خرسهای خوابالو چرخان نگاه می‏کرد و بعد هم ذوق می‏کرد و دست و پاشو تکون میداد. ...
14 شهريور 1396

خنده های زیبا

پسرک جان من امروز واکسن زده بود و همه خانواده بسیج شده بودن که نذارن اذیت شه، گل آقا، امشب با خنده های بلند و زیباش حسابی دلبری کرد. غزل جونی با لالایی چرا براش می رقصید و سورنا هم که مرید غزله از حرکات غزل به خنده افتاده بود با صدای بلند می خندید. قربون پسر نازنم.
6 شهريور 1396

کریرسواری

امروز سورنای من برای اولین بار نشستن تو کریر رو تجربه کرد و البته خیلی هم خوشش اومد. خوب به هرحال باید هر دومون یاد بگیریم که هیشه قرار نیست که دور و برمون شلوغ باشه یه وقتایی هم باید به روشهای دیگه سرخودمونو گرم کنیم و زمان بگذرونیم. هرچند کریر خیلی وسیله خوبی نیست و به ستون فقرات بچه ها آسیب می رسونه (مطابق با نظر دکتر مصاحب) اما خوب نمیشه بچه ها همش بخوابن باید یه وقتایی هم بشینن. به همین دلیل ما استفاده از کریر رو آغاز کردیم تا بتونه بخشی از زمانمون رو پرکنه، شازده پسر در اولین بار استفاده از کریر حسابی ذوق کرد و خندید البته با حرکات موزون مامان. ...
30 مرداد 1396

اولین روز بدون حضور مامان ساناز

این چند روز قلبم فشرده بود. من چطور باید شما رو میذاشتم و می رفتم سرکار. از چند روز قبل شیردوش خریدم و از روز قبل هم برای پسرک جان در تایم های مختلف شیر دوشیدم تا در نبودم اذیت نشه. اما مضطرب و نگران بودم، اولین بار بود که برای چندین ساعت قرار بود از سورنام دور باشم. شب رو پیش خاله سارا خوابیدیم و مامان ساناز ساعت 4 بیدار شد، آخرین وعده شیر رو دوشید و شیشه ها روبه ترتیب زمان دوشیدن در یحچال گذشت، سورنای نازم از خواب بیدار شد و شیر خورد، بعد هم مامان آماده شد و با کلی آیت الکرسی سورنا رو به خدا سپرد و باز سفارشای لازم روبه خاله کرد و بعد هم رفت. چندین باری با خونه صحبت کردم تا خیالم راحت شه، اما همش عجله داشتم تا زودتر پیشت برگ...
28 مرداد 1396

نخودی در حمام

امروز رسما و با تجهیزات کامل برای اولین بار خونه خودمون رفتیم حمام. عزیز فریده سورنا رو تو بغلش گرفت و مامان هم حسابی پسرشو شست و بعد هم حوله رو گرفتیم تا توی حمام خشکش کنیم. و به این ترتیب چهره نخودی حوله پیچیده در حمام دل همه رو برد. ...
19 مرداد 1396

اولین های پسرکجانم تا پایان یک ماهگی

اولین عطسه سورنا شب اول تولد و ساعت سه و سی دقیقه بامداد بود. اولین حمام آقا سورنای من در بیمارستان نیکان و در ساعت 10:30 صبح روز سوم تیرماه انجام شد. اولین حمام آقا سورنای من در خانه روز هفتم تیرماه که یک روز بعد از افتادن بندناف پسرم بود انجام شد. اولین بار ناخن های دست سورنا توسط عزیز فریده و در تاریخ 18 تیرماه گرفته شد. اولین بار آقا سورنای من روز قبل از ختنه، سی و یکم تیرماه پستانک گرفت. ...
31 تير 1396