یلدای 96
بعد از زلزله دیشب تهران و کنسرت ماکان بند و یه خواب با دلهره و استرس صبح که از خواب پا شدیم، همگی آماده شدیم و رفتیم خونه بابایی و مامانی تا یلدا دور هم باشیم.
به همراه غزل میز یلدا رو آماده کردیم و لباس خوشگلای آقا سورنا رو هم تنش کردیم و رفتیم به استقبال بلندترین شب سال.
سورنای من، عشقم، پسرکم!
یلدا یکی از زیباترین و اصیل ترین رسومات ماست. به بهانه این یک دقیقه بلندتر بودن شب همه اقوام خونه یزگتر فامیل دور هم جمع می شن بابابزرگا و مامان بزرگا واسه نوه هاشون قصه میگن، تنقلات و خوراکی های مخصوص این شب رو میل می کنن، حافظ می خونن و یک شب عالی با هم می گذرونن.
ان شالله که به همراه هم شب یلداهای زیبای زیادی رو می گذرونیم عشق جان خان.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی