سورناسورنا، تا این لحظه: 6 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره

فرشته عاشقی، پسرم سورنا

شب خوابیدن

1398/2/21 9:28
نویسنده : مامان ساناز
200 بازدید
اشتراک گذاری

الهی من قربونت بشم که اینقدر مهربونی.

انقدر شبها موقع خواب دلبری میکنی که دلم نمی خواد شب تموم شه.

اول ممه می خوری بعد می چرخی بابا مسعود و سفت بغل میکنی.

منم از پشت دست میکشم به موهات. یه کم که میگذره دوباره برمیگردی منو بغل میکنی و بعدم که خسته میشی صاف می خوابی یه دستتو میاندازی رو بابا یه دستتم میندازی رو من.

دیشب بغلم که کردی یک عالمه ماچت کردم تازه دیشب اولین باری بود که باهم رفتیم آب بخوری. اول اصرار کردی بابا ببره ولی من برات توضیح دادم بابا خسته است خوابیده و رضایت دادی با من بیای.

دیشب بابا می گفت که پاهاش خیلی درد می کنه منم گفتم کاش قرص می خوردی.

بعد چند دقیقه بلند شدی پتو رو از روی بابا زدی کنار و هی گفت آه آه بابا گفت آره درد میکنه پاهام بعد بابا رو بلند کردی و هی دست کردی تو دهنش و گفتی بریم بابا گفت آب می خوای گفتی نه دوباره دست کردی تو دهن بابا.

یهو فهمیدم که می خوای بهش قرص بدی گفتم میخوای قرص بدی به بابا گفتی آاآه با بابا رفتی و بهش قرص دادی.

آخه از وقتی چند باری قرصهای بابایی رو بهش دادی فکر می کنی دیگه تو همیشه باید به همه قرص بدی پریشبم عزیز داشت قرص می خورد که ازش گرفتی و خودت بهش دادی.

سورنا! روزهام، لحظه هام همه چیز با عطر حضورت سپری می شه. پسرکم الهی همیشه سلامت باشی و شاداب.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)