تولد سورنای نازنینم
با چشمانی که در انتظار دیدن تو بود و با قلبی که هرلحظه به خاطر حس تو می تپید با تمام وجود صدایت کردم.
تو می آمدی، می آمدی تا برایم تکرار کنی خدا هنوز به اندازه بی نهایتش دوستم دارد که مرا لایق تو دانسته.
من با تو جان دوباره گرفتم.
من امرز با تو، از تو و از نو متولد شدم.
همان لحظه که صدایت را شنیدم، همان لحظه که رخ ماهت را دیدم، همان لحظه که لمست کردم و گرمای وجودت گرمابخش وجودم شد، لحظه تولد دوباره من بود.
خوش آمدی عزیزتزینم، خوش آمدی به خانه قلبم که همیشه مملو از عشق تو خواهد بود.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی