سورناسورنا، تا این لحظه: 6 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره

فرشته عاشقی، پسرم سورنا

ساسی سورنا

1398/12/10 15:40
نویسنده : مامان ساناز
253 بازدید
اشتراک گذاری

دیشب کلی عسل شده بودی.

اول که از اونجایی که کلا با لباس پوشیدن میونه نداری مثل همیشه درخواست داشتی که لباساتو در بیاری، بعد با هزار زور و زبون تونستیم شلوار پات کنیم ولی لباسو نپوشیدی و تا برنامه پرشین گات تلنت شروع شد و یکی دونفری خوندن رفتی تو اتاقو و به بابا مسعود گفتی ارگ و میکروفونتو بیاره.

شروع کردی خوندن و زدن. من و بابا هم دیگه مرده بودیم از خنده.انقدر با ژست میزدی و میخوندی عاشق آهنگ گوشواره ساسی هم شدی و تا میکروفون میگیری دستت میگی همه بیان وسط، بعدم همه رو مجبور میکنی پاشن و برقصن.

خلاصه دیشی کل شعر رو هم برامون می خوندی میگفتی گوشوارتو جانذار، جابذاری میام...

کلی روحیمون عوض شد با دلبریهات. بعدم اومدی بیرون یه مشما فریز کشیدی سرت و بعدم اومدی به بابا گفتی آقا چی میخواین؟

بابا گفت مرغ سوخاری سه تکه گفتی نه نیبَمینی هم بگو.

بعدم رفتی تخته و خودکارتو آوردی تا ثبت سفارش کنی.

و اما گیم.

یعنی هربازی که گوشی پیشنهاد میده میاری و به بابا میگی بابا بریز.

چند روزی هست که یک برنامه ماهی گیری ریختید رو گوشی بابا. دیشب یهو از اتاق دویدی بیرون و گفتی مامان مامان یه ماهی این شکلی گرفتم.

دوتا چشماتو با دست می کشیدی و لباتم غنچه کرده بودی.

دوباره بعد چند دقیقه گفتی یه ماهی این شکلی گرفتم:

الهی همیشه تنت سلامت باشه قند عسلم.

الهی همیشه همینطوری شاد و خوشحال باشیم و ماهم لذت ببریم از حضورت گل پسرم.

پسندها (4)

نظرات (2)

ـ.❅。°❆·زﮰنــــــــــبــــــــــ。*.❅· °。·❆ـ.❅。°❆·زﮰنــــــــــبــــــــــ。*.❅· °。·❆
12 اسفند 98 13:40
لطفا به وبم سر بزنید
❤️Maman juni❤️Maman juni
14 اسفند 98 10:42
الهي أمين عزيزم 🌺🥰