میزبانی کیان کوچولو
امروز صبح رفتیم برای آزمایشات چکاپ دو سالگی، بازم موقع خون گرفتن بیشتر از شما حال مامان ساناز و بابا مسعود خراب شد. اما هرچی بود به خیر گذشتو بعد از اتمام آزمایشات برگشتیم خونه، چون برای شب برنامه خاصی نداشتیم به پیشنهاد بابا مسعود، دوست بابا و خانوادش رو دعوت کردیم برای شام بیان خونمون. بعدازظهر باهم رفتیم برای خرید روتختی و بعد هم که اومدیم بابا رفت برای خرید میوه و شما هم که فهمیده بودی قرار کیان بیاد پیشت کلی ذوق زده و خوشحال بودی، میرقصدی آواز میخوندی و حسابی شاد بودی. ساعت 9:30 بود که کیان کوچولو اومد پیشت و تا 12 شب خونمون بودن و حسابی باهم بازی کردید هرچند اختلاف نظرهای جزئی سر اسباب بازیها باهم داشتید ولی در...