پسر مهربون من
آخ که مامان فدات شه که تو انقدر ماهی پسرمهربونم. از روزی که از شیر گرفتمت انگار ارتباطمون عمیق تر شده، بعداز ظهرها تا در رو بازمیکنی و میای خونه سریع بغلم میکنی و بوسم میکنی و نازم میکنی و برام میخونی آناسی تو ناسی. وای که منم میمیرم برات پسر گلم. روزایی که مامان از صبح پیشته یا وقتی از سرکار میام هر چند وقت یک بار میای بغلم میکنی بوسم میکنی میگی مامانم من تو رو دوست دارم. راستش همیشه فکر میکردم وقتی از شیر بگیرمت وابستگیت به من کمتر میشه ولی دقیقا برعکس شده و مامان ساناز خیلی خوشحاله. هر کاری که برات انجام میدم دستامو ناز میکنی میگی مامانم تو اوبی من تو رو دوست دارم. دیروز به خاطر تعطیلی بابا پیشت بود به بابا گفتم هروقت بی...